برترینها: یادآوری دوران گذشته نمیدانیم چه سرّی دارد که هرچه باشد، باعث یک حال خوب و در کمترین حالت، یک لبخند میشود. دوران کودکی شیرینترین دوران زندگی هر فرد است، چراکه یک کودک با کوچکترین چیزها دلش شاد و لبش خندان میشد. امروز باز هم میخواهیم شما را به یک سفر در زمانِ چند دقیقهای دعوت کنیم. در ادامه تعدادی از کتاب داستانهای نوستالژی را برایتان آوردهایم که مطمئنا با یکی از آنها خاطره دارید. ببینید و خاطراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
تنها رویه سه پایه نشسته بود تو سایه
ادامه شو کسی یادشه؟
هیچکس باهاش رفیق نبود
تنها روی سه پایه
نشسته بود تو سایه
باباش میگفت
حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام،نه نمیام
سر تو میخوای اصلاح کنم؟
نه نمیخوام نه نمی خوام
تا آخرش یادمه...
موی بلند ناخن دراز واه و واه و واه
نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی هیشکی باهاش رفیق نبود
تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه
مادرش میگفت...
تا ته حفظم
چقد خوب بود چقدر همه چی عالی بود
امکانات نبود اما روح آدما در آرامش بود
یادش گرامی
من سی ودو سالمه ولی همچین اسمی یادم نی
خب البته ممکنه من ندیده باشم
مخصوصاً با حسنی
بقیه جدیدترن به نظرم
الان کلا تصویر کتابا هم بی روح شده.